نزدیک به یک دهه است که مدیریت دانش در شرکتهای بزرگ کشور متداول شده و اجرا میشود اما در اکثر شرکتهای کوچک و متوسط کشور چنین اتفاقی نمیافتد. شرکتهای کوچک و متوسط از جنبه اجرای مدیریت دانش عقب هستند و بسیاری از آنها درک ضعیف یا متفاوتی از مدیریت دانش دارند.
سهم شرکت های کوچک و متوسط به کل موسسات کشور هر روز در حال افزایش است. به این جمع باید شرکتهای مستقر در شهرک های صنعتی و شرکتهای دانش بنیان مستقر در پارک های علم و فناوری و مراکز رشد را نیز اضافه کرد. در اقتصاد دانش بنیان، شرکت های کوچک و متوسط به یک وزن بسیار مهم تبدیل شده اند. زیرا آنها منبع اصلی نوآوری، اشتغال و تجاری سازی دانش هستند. برای مثال در ژاپن، 70% کل نیروی کار در شرکتهای کوچک و متوسط فعالیت میکنند. آمار استفاده از مدیریت دانش در شرکتهای کوچک و متوسط در سطح دنیا بسیار بالاست زیرا تصمیم گیری به عهده مالکان است و به دلیل حمایت مدیریت ارشد مسیر پیشرفت آن زودتر بوده است.
مدیریت دانش برای انواع شرکتهای کوچک، متوسط و بزرگ از اهمیت یکسانی برخوردار است. ارتقای فرهنگ دانشی در این شرکتها به علت تعداد کم کارکنان راحت تر و آسان تر است. جذب کارکنان مستعد و مجرب، ارتقاء تخصص و نوع کار آنها، از همه مهمتر ایجاد شرایطی برای حفظ آنها و جلوگیری از ریزش و خروج کارکنان که پیامدهای مخربی را برای سازمان های کوچک و متوسط به همراه دارد از وظایف مشترک مدیریت دانش و مدیریت منابع انسانی است. همکاری کارکنان بهعنوان محرک جدیدی برای خلق و نوآوری دانش در یک سازمان شناخته شده است. از همه مهمتر اینکه، این امر هیچ ارتباطی با اندازه سازمان ندارد. در واقع شرکتهای کوچک و متوسط نسبت به سازمانهای بزرگتر که به مراتب انعطافپذیری کمتری دارند، میتوانند بهره دانشی بیشتری از همکاری کارکنان ببرند.
|